- انتقال کردن
- در گذشتن مردن، به جای دگر رفتن از جایی بجایی رفتن، مردن در گذشتن، کارمندی را از وزارتخانه اداره یا دایره ای بوزارتخانه اداره یا دایره دیگر فرستادن
معنی انتقال کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خرده گیری، خرده گرفتن
عیب گرفتن، نقد کردن
Censure, Criticize, Critique, Slate
осуждать , критиковать
tadeln, kritisieren
засуджувати , критикувати
krytykować
censurar, criticar
censurare, criticare
censurar, criticar
réprimander, critiquer
censureren, bekritiseren
ติเตียน , วิจารณ์
mengkritik
انحرافٌ , انحرافٌ , يحيد , انحرف
आलोचना करना
לגנות , לבקר
非難する , 批判する
비난하다 , 비판하다
kınamak, eleştirmek
kemea, kukosoa
সমালোচনা করা
تنقید کرنا
تحمل کردن بردباری کردن
پیشواز رفتن پذیره شدن حارث باهمه بزرگان و محتشمان خویش پذیره وی شدند پیشبازکردن به پیشواز رفتن پذیره شدن مقابل بدرقه کردن، توجه کردن ابراز علاقه کردن، بچیزی
برگزیدن
برچیدن برگرفتن فراستانی گرد آوردن دست یافتن چیدن بر چیدن، اقتباس کردن
از جایی به جایی فرتادن جا به جا کردن
ویچیدن
Transfer